ارسال
شده توسط غلامرضاآرامش در 92/7/16 12:11 صبح
وقتی که دیگر نبود
من به بودنش نیازمند شدم
وقتی که دیگر رفت
من به انتظار آمدنش نشستم
وقتی که دیگر نمی توانست مرا دوست بدارد
من او را دوست داشتم
وقتی که او تمام کرد
من شروع کردم
وقتی که او تمام شد
من آغاز کردم
چه سخت است تنها متولد شدن
مثل تنها زندگی کردن است
مثل تنها مردنعجیب است زندگی!غریب است زندگی!
آنگاه که آشنایان غریبه میگردند و
غریبگان آشنا
آنگاه که از کنار رهگذری میگذری و
با خود میگویی این غریبه چه آشنا بود؟
پرودگارا در این سرای بی کسی
تو آشناترینم باش ..