سفارش تبلیغ
صبا ویژن

من بهترین دختر واسه تو ! تو بهترین پسر واسه من !

ارسال  شده توسط  غلامرضاآرامش در 92/7/9 11:13 عصر

من ی دخترم

اگه خودمو لوس نکنم

اگه باهات قهر نکنم و ناز نکنم

اگه وقتی چشات میچرخه از حسودی دیونه نشم

اگه از نظر دادنات خوشحال نشم

اگه به خاطر تو به خودم نرسم

اگه سر به سرت نذارم

اگه برات گریه نکنم
اگه وقتی پاستیل میبینم پیرهنتو نکشم

اگه لب و لوچه آویزون نکنم تا بغلم کنی

اگه بهت نگم آقامون

اگه برات مظلوم بازی درنیارم

اگه از سرو کولت نرم بالا

اگه برات عشوه نیام

اگه گوشتو نپیچونم و نگم تو فقط مال منی

اگه ناغافل دستاتو نگیرم

اگه وقتی کار بدی کردم با ترس بهت نگم

اگه لج بازی نکنم

اگه ...

اون موقع که تو دیگه دیوونم و عاشقم نمیشی!

تو عاشق اینی که من یه خانم کامل باشم!خانم تو!

اممما!!!

تو پسری!

اگه برام غیرتی نشی

اگه روم حساس نباشی

اگه ته ریش نداشته باشی

اگه باهام مهربون نباشی

اگه بهم اخمای کوچولو نکنی

اگه وقتی شالم رفت عقب نگی اونو بکش جلو

اگه دستمو محکم نگیری

اگه نگی هرکاری کردی راست بگو تا ببخشمت

اگه سر به سرم نذاری

اگه قربون صدقم نری

اگه نگرانم نشی

اگه بهم نگی عروسک من

اگه نگی من مهمم که میگم خوبی

اگه...

اونوقت منم دیوونه و عاشق تو نمیشم تا اونکارارو برات نمیکنم!من تورو 

مرد میخوام!مرد تو!

پس بیا و مرد باش!

ابرو برندار!دماغت عمل نکن!

لوس حرف نزن!

من و تو همون آدم و حواییم!بیا جاهامونو عوض نکنیم!

من لطافت نگه میدارم تو صلابت

تو نگاهتو نگه دار منم نجابتمو

بیا سعی کنیم بهترین هم باشیم!

من بهترین دختر واسه تو!58.gif

تو بهترین پسر واسه من!58.gif

میدونم شاید نشه حداقل سعی که میشه کرد!

قبول؟؟ 

 


کدام پیشنهاد ازدواج را جدی بگیریم؟

ارسال  شده توسط  غلامرضاآرامش در 92/6/29 11:18 عصر

کدام پیشنهاد ازدواج را جدی بگیریم؟

 

برای هر دختری پیش می آید که در زندگی چند بار درمعرض پیشنهاد ازدواج قرار می گیرد.

سال ها قبل ا پیشنهادها سنتی بود و در قالب خانواده ها و با نظارت آنها مطرح می شد

و خانواده ها با تجربه و درایتی که داشتند آنها را مدیریت می کردند. اما حالا در بیشتر مواقع

دخترها خودشان در معرض پیشنهاد ازدواج قرار می گیرند و بعد آن را به خانواده منتقل

می کنند. مشکل اینجاست که دخترهای جوان تجربه کافی ندارند و ممکن است

اشتباه کنند. ممکن است کسی که پیشنهاد را مطرح می کند قصد واقعی برای 

ازدواج نداشته باشد. برای اینکه بفهمید فردی که به شما پیشنهاد ازدواج می دهد

چقدر در تصمیم خود مصر است، این سؤالات را از خودتان بپرسید. اگر جواب تان

به آنها مثبت بود، می توانید پیشنهادی که به شما شده را جدی بگیرید.

خواستگاری

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

    آیا او شما را خوب می شناسد؟

طبیعی نیست کسی بعد از گذشت فقط 2 هفته از آشنایی به شما پیشنهاد

           ازدواج بدهد. این پیشنهادها در چنین مدت کوتاهی یا از علاقه شدید می آید یا از

           قصد فریب. ازدواج تصمیمی است که افراد برای همه عمر می گیرند و هیچ کسی

            نمی تواند ادعا کند بعد از گذشت یک زمان کوتاه فرد مورد نظرش برای ازدواج را

            انتخاب کرده است. لازمهازدواج شناخت متقابل است و لازمه شناخت گذشت       

            زمان است. درباره فردی که به شما پیشنهاد ازدواج می دهد فکر کنید و         

             ببینید او شما را چقدر می شناسد. سؤال های خاصی از

شما پرسیده، رفتار خاصی از شما دیده یا شرایط بین شما به گونه ای بوده

           که از هم به شناخت کافی برسید یا نه؟ شما در آن لحظه به جای

          هیجان زده واحساساتی شدن باید دقیقا متوجه شوید او به خاطر چه به شما

          این پیشنهاد را داده. اگر به نظرتان پیشنهادش منطقی نیست و از شناخت 

          کافی برنمی آید در صحت آن شک کنید. این شناخت باید درباره

خانواده ها هم باشد. اگر خانواده ای کاملا سنتی دارید و کسی که به شما

           پیشنهاد ازدواج می دهد پسری با سر و وضع کاملا امروزی است     

            به دلایلش عمیق تر فکر کنید.  

 

          آیا آماده است؟

اگر می بینید فردی که به شما پیشنهاد ازدواج داده، مدتی است دارد

          برای تغییر زندگی اش برنامه ریزی می کند، می توانید مطمئن باشید

قبلا به این موضوع فکر کرده و در تصمیمش مصمم است. این تصمیم

برای تغییر می تواند در قالب های مختلفی رخ دهد. مثلا او به فکر

خرید خانه افتاده، شغل ثابتی برای خودش دست و پا کرده، دارد پول پس

          انداز می کند یا چیزهای دیگر. صرف وقت بیشتر در خانه به جای گذراندن

          آن با دوستان، خارج شدن از لباس های اسپرت و بیشتر مردانه پوشیدن و 

         دست برداشتن از شوخی های زننده هم می تواند نشانه آماده شدن برای

          زندگی مشترک از طرف مردان باشد. به علاوه این شخص باید این

آمادگی را در شما هم تشخیص داده باشد.

اگر شما دختری هستید که تازه در یک شهرستان مشغول تحصیل شده اید

          و فردی به شما پیشنهاد ازدواج داده، معلوم است که یا شناخت کافی 

از شما ندارد یا برنامه های زندگی شما برایش به اندازه کافی مهم نیست

          یا اگر سن تان خیلی کم است، تازه طلاق گرفته اید یا به تازگی

          پدرتان را از دست داده اید و با پیشنهاد ازدواج مواجه شده اید،

           بدانید که فرد مورد نظر در مورد ازدواج خوب فکر نکرده است.

            این موارد می تواند در مورد مردان هم صادق باشد.

پسری که درآمد مناسبی ندارد و پدرش هم به تازگی ورشکست شده،

          آماده برای ازدواج نیست. این موارد را تعمیم دهید به پسری که سربازی نرفته، 

          دانشجوست و تا چند سال دیگر موقعیت کار کردن ندارد و موارد دیگر.

    

 

آیا قبلا در این مورد با شما حرف زده؟

اگر فردی که به شما پیشنهاد ازدواج می دهد خیلی ناگهانی و غیرمنتظره

           پیشنهادش را مطرح کرده باید درباره آن بیشتر فکر کنید. معمولا مردها

           قبل از به نتیجه رسیدن درباره تصمیم به این مهمی، خوب درباره آن فکر کرده اند

           و همه جوانب کار را سنجیده اند. پس منطقی است شما متوجه این

           فکرها و روند تصمیم گیری آنها شده باشید. این فکرها لازم نیست مستقیم

مطرح شوند. مثلا اگرنامزد شما قبلا درباره داشتن بچه نظر شما را پرسیده باشد،

          یعنی به مقوله ازدواج فکر کرده است. این فکرها می توانند در قالب سؤال های دیگری

          هم مطرح شده باشند. مثلا اینکه شما دوست دارید خانه تان کجا باشد،

          دوست دارید بعد از ازدواج کار کنید یا نه، درباره مهریه چه فکر می کنید،

          چه مجلسی را برای عروسی دوست دارید، درباره تربیت

بچه ها چه فکر می کنید و سؤال های از این دست.

 

       

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

  آیا وقت خواستگاری تعیین کرده؟

به هر حال مراحل ازدواج در فرهنگ ما سنتی انجام می شود و شما نمی توانید

         جدا از خانواده های تان در مورد این مسئله به توافق برسید. کسی که

          به شما پیشنهاد ازدواج می دهد باید بعد از توافق اولیه شما، بلافاصله

          درباره قرار گذاشتن خانواده ها با هم حرف بزند. شما تصمیم گیرنده

          نهایی نیستید و بعد از این مرحله این تصمیم باید به خانواده سپرده شود.

فرد مورد نظر باید بلافاصله با پدرتان قرار بگذارد یا اجازه بگیرد مادرش برای قرار 

          خواستگاری به مادر شما تلفن کند. اگر پیشنهاد ازدواج مطرح شد و مراحل

          بعدی و در جریان گذاشتن خانواده ها گفته نشد، یعنی آن تصمیم به اندازه

          کافی مصرانه و منطقی نیست.

          آیا زمان و مکان مناسبی را انتخاب کرده؟

موقع راه رفتن، در ماشین، سر کار، بعد از یک روز خسته کننده در راه برگشت

          به خانه در مترو، در پارک، هیچ کدام از اینها جای مناسب برای دادن پیشنهاد

          ازدواج نیست. فرد پیشنهاد دهنده باید قبلا در مورد کاری که می خواهد

          انجام دهد، فکر کرده باشد و این فکر در انتخاب مکان و

زمان مناسب و روش صحیح صحبت کردن نمود پیدا می کند.

          روش درست این است که پیشنهاد در یک رستوران مناسب و قابل احترام

          مطرح شود. شما آماده یک بحث مهم باشید، هر دو لباس مناسب به تن

          داشته باشید، خسته نباشید و وقت کافی برای حرف زدن داشته باشید.

 رستوران شلوغی که در آن مدام از دور و بر میزتان آدم رد می شود و باید

           بلافاصله بعد از صرف غذا از آن بیرون بروید جای مناسبی برای این جور

           حرف ها نیست. البته اگر او شما را غافلگیر کرده و برای دادن پیشنهادش 

           به شکل غیرمعمول برنامه ریزی کرده آن را درک کنید و جزء نکات مثبت

 به حساب بیاورید. بعضی مردها دوست دارند متفاوت باشند. مثلا پیشنهاد

ازدواج شان را روی جزوه ای که به آنها داده اید، بنویسند، به شکل یک نامه

اداری به همراه دسته گل برایتان پست کنند یا در یک کنسرت از خواننده

  بخواهند پیشنهاد را در میکروفون از طرف او بیان کند. 

          آیا خانواده اش را در جریان گذاشته؟

ازدواج پیوند خانواده هاست. کسی که به شما پیشنهاد ازدواج می دهد

باید قبل از آن با خانواده اش صحبت کرده باشد. اگر خانواده او شما را نم

ی شناسند پیشنهاد ازدواج نمی تواند خیلی منطقی و فکر شده باشد.

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

         چیزی برای گفتن آماده کرده ؟

نحوه عنوان کردن پیشنهاد ازدواج هم بسیار مهم است. کسی که به شما

پیشنهاد می دهدباید از قبل حرفی برای گفتن آماده کرده باشد.

  باید کاملا محترم وارد صحبت شود و در صحبت هایش تمام جوانب را بسنجد.

 جواب شما باید برای او مهم باشد. این را از حرف هایش می توانید بفهمید

. علاوه بر این او باید طبق شناختش از شما، خود را برای هر جوابی آماده کرده

باشد و جواب شما را با روی باز پذیرا باشد. مردانی که بلافاصله و در همان

روز منتظر جوابندیا خودخواه هستند یا غیرمنطقی. طبیعی است که

  شما برای فکر کردن درباره چنین سؤال مهمی چندین روز وقت بخواهید. حتی

  اگر فکر می کنید جوابتان مثبت است، باز هم بهتر است درباره آن فکر کنید

  و با چند نفر و از همه بهتر یک مشاور صحبت کنید.



بازیابی انکانت یاهو

ارسال  شده توسط  غلامرضاآرامش در 92/5/22 2:24 عصر

بسم الله الرحمن الرحیم

 

 

 

 

اکانت یاهو یکی از مواردی است که  برایمان خیلی اهمیت دارد 

حتی برای ثبت نام در این سایت و اکانت مورد علاقه مان نیز استفاده کرده ایم

گاه پیش می آید رمز خود رو گم میکنیم و بااستفاده از ایمیل ثبت نامی میتوانیم رمز خود را بدست آوریم

برای بازیابی رمز گم شده ی اکانت میانالی با استفاده از ایمیل ثبت نامی روی عکس زیر کلیک کنید

 

برای آموزش تغییر پسورد یاهو روی عکس زیر کلیک کنید

اگر بیش از مدت دو هفته اکانت یاهو را باز نکنیم یاهو به خاطر مسائل امنیتی در بخش ورود سوال های امنیتی را درخواست میکند 

 

خیلی از کاربران سوالهای امنیتی را فراموش کرده اند 

برای بدست آوردن سوالهای امنیتی ثبت نامی روی عکس زیر کلیک کنید 

 

 

برای باز کردن اکانت یاهو که رمز آن را گم کرده ایم به صورت زیر عمل میکنیم

وارد سایت یاهو شده رو گزینه sign in را انتخاب میکنیم

 

 

سپس صفحه زیر باز میشود که گزینه  I cannot access my account. را انتخاب میکنیم

 

بازیابی اکانت یاهو 

 

صفحه زیر باز میشود  و می بایست دلیل بازیابی را انتخاب کنیم 

دو جمله نوشته شده است :

 

مشکلی با رمز عبورم دارم I have a problem with my password
حساب من ممکن است به خطر بیفتد  My account may have been compromised


 

 بازیابی اکانت یاهو

 

گزینه اول را انتخاب کرده و دکمه next را انتخاب میکنیم

 

بازیابی اکانت یاهو 

 

My Yahoo! ID is
در کادر ایمیل خود را وارد میکنیم 
 
کد امنیتی  را وارد کرده و دکمه next را انتخاب میکنیم صفحه زیر نشان داده میشود 
 
 
بازیابی اکانت یاهو
 
 
در اینجا دو انتخاب داریم 
 
1- استفاده از ایمیل پشتیبان 
2- استفاده از سوالات امنیتی 
 
اگر قبل از فقدان رمز ، ایمیل پیشتیبان معرفی کرده اید میتوانید گزینه اول را انتخاب کنید در اینصورت رمزها به ایمیلتان ارسال میشود
 
برای نحوه اضافه کردن ایمیل پشتیبان روی عکس زیر کلیک کنید
 
 
ولی اگر ایمیل پشتبان اضافه نکرده اید می بایست سوالات امنیتی را داشته باشید در غیر اینصورت جز این دو را ، راه دیگری برای بدست آوردن رمز اکانت یاهو ندارید
 
در اینجا من از طریق ایمیل پیشتیبان اقدام میکنم :
 
ایمیل پشتیبان را که قبلا اضافه کرده ام وارد میکنم
 
 
 
بازیابی اکانت یاهو 

 

بعد دکمه next را انتخاب میکنم و یک ایمیل حاوی رمز یاهو به ایمیل پیشتیبانم ارسال میشود 

 

بازیابی اکانت یاهو 

 

در صورتی که ایمیل پشتیبان تعریف نکرده باشیم باید از طریق سوالات امنیتی اقدام کنیم

 

بازیابی اکانت یاهو

 

در اینصورت در دوراهی  گزینه دوم را انتخاب میکنیم 

برای طولانی نبودن مطلب از نوشتن این مورد صرف نظر میکنم 

البته میتوانید خودتان امتحان کنید کافی است سوالات امنیتی را در دست داشته باشید 

 

 

مطالب مرتبط:

تغییر پسورد یاهو 

افزودن ایمیل پشتیبان به ایمیل اصلی 

آموزش تغییر سوال و جواب امنیتی یاهو 

باز کردن ایمیل قفل شده توسط ایمیل پشتیبان

 چک کردن کابران مخفی در یاهو


تو مال منی

ارسال  شده توسط  غلامرضاآرامش در 92/5/21 12:4 صبح

 


تو مال منی
خودم کشفت کرده ام
تو با من می خندی
با من گریه می کنی
درد دلت را به من می گویی
دیوانه!
دلت برای من تنگ می شود
ضربان قلبت با من بالا می رود
با سکوتم، با صدایم
با حضورم، با غیبتم
تو مال منی
این بلاها را خودم سرت آوردم
به من می گویی دوستت دارم
و دوست داری آن را از زبان من فقط من بشنوی
برای که می توانی مثل بچه ها خودت را لوس کنی،نازت را بخرد،و به تو دست نزند؟
چه کسی با یک کلمه،با یک نگاه،دلت را می ریزد؟
بعد خودش جمع می کند و سر جایش می گذارد؟
چه کسی احساست را تر و خشک می کند؟
اشکت را درمی آورد.بعد پاک می کند؟
چه کسی پیش از آن که حرفت را شروع کنی تا ته آن را نفس می کشد؟
دیوانه!
من زحمتت را کشیده ام تا بفهمی هنوز می توانی انتظار بکشی
تپش قلب بگیری، عاشق شوی
تو حق نداری خودت را از من و من را از خودت بگیری
تو حق نداری " خودت " را از خودت بگیری
من شکایت می کنم از طرف هر دویمان از تو به تو
چه کسی قلب مرا آب و جارو می کند
دانه می پاشد تا کلمات مثل کبوتراز سر و کول من بالا بروند؟
چه کسی همان بلاهایی که من سر تو آوردم سر من آورده؟
من مال توام دیوانه!

دستت را به من بده!!!


مرد که تو هستی . . . ؟

ارسال  شده توسط  غلامرضاآرامش در 92/4/24 11:53 عصر

پیاده از کنارت گذشتم، گفتی:" چندی خوشگله؟"

سواره از کنارت گذشتم، گفتی:" برو پشت ماشین

لباسشویی بنشین!"

در صف نان، نوبتم را گرفتی چون صدایت بلندتر بود

در صف فروشگاه نوبتم را گرفتی چون قدت بلندتر بود
 
زیرباران منتظر تاکسی بودم، مرا هل دادی و خودت سوار شدی

در تاکسی خودت را به خواب زدی تا سر هر پیچ وزنت را بیندازی

روی من در اتوبوس خودت را به خواب زدی تا مجبور نشوی

جایت را به من تعارف کنی

در سینما نیکی کریمی موقع زایمان فریاد کشید و تو پشت

سر من بلند گفتی:"زهرمار!"در خیابان دعوایت شد و تمام

ناسزاهایت،فحش خواهر و مادر بوددر پارک، به خاطر بودن

تو نتوانستم پاهایم را دراز کنم نتوانستم به استادیوم بیایم،

چون تو شعارهای آب نکشیده می دادیمن باید پوشیده باشم

تا تو دینت را حفظ کنی مرا ارشاد می کنند تا تو ارشاد شوی!

تو ازدواج نکردی و به من گفتی زن گرفتن حماقت است

من ازدواج نکردم و به من گفتی ترشیده

عاشق که شدی مرا به زنجیر انحصارطلبی کشیدی

عاشق که شدم گفتی مادرت باید مرا بپسندد

من باید لباس هایت را بشویم و اتو بزنم تا به تو بگویند خوش تیپ

من باید غذا بپزم و به بچه ها برسم تا به تو بگویند آقای دکتر

وقتی گفتم پوشک بچه را عوض کن، گفتی بچه مال مادر است

وقتی خواستی طلاقم بدهی، گفتی بچه مال پدر است

.
.
.
.
.

مردی؟
.
.

 به من نشان بده !!!


مطلب خیلی خیلی خنده دار خخخخخخخخ

ارسال  شده توسط  غلامرضاآرامش در 92/3/30 8:13 عصر

 
    قبل از ازدواج

دختر: بالاخره موقعش شد. خیلی انتظار کشیدم.

پسر: میخوای از پیشت برم؟

دختر: حتی فکرشم نکن!

...پسر: دوسم داری؟

دختر: البته! هر روز بیشتر از دیروز!

پسر: تا حالا بهم خیانت کردی؟

دختر: نه! برای چی میپرسی؟

پسر: منو میبوسی؟

دختر: معلومه! هر موقع که بتونم.

پسر: منو میزنی؟

دختر: دیوونه شدی؟ من همچین آدمی ام؟!

پسر: میتونم بهت اعتماد کنم؟!

دختر: بله.

پسر: عزیزم!

بعد از ازدواج

از پایین به بالا بخون

پشت اندیشه من فلسفه فردایی است.......

ارسال  شده توسط  غلامرضاآرامش در 92/3/26 7:20 صبح

NVDH
امشب باز مهتاب را دیدم
و برای اولین بار حسودی کردم
به نگاهی که ستاره ها به آن داشتند
و من ...........
همه عمر فکر می کردم بهمن می نگرد
و من نمی دانستم
و نی اندیشیده بودم
که آنکه آسمانیست

NVD 

سکوت من رنجش خاطرم و سکوت خاطره هایم بود

آیا هنوز در غبار یک لحظه ی سکوتم سگواری ؟

معنی سکوتم را می فهمی؟

یا در این فکری که من دیوانه ام

رنگ تنهایی به دل بس دیده ام

این همه ویرانه ها در دلم جا مانده است

در پریشان خاطر این ساحلت

در فرا سوی کمال

لحظه ای در آن که بر من برتری

حال می فهمی فاصله یک فکر نبود

یک فکر بیهوده زتو

دریا

پشت اندیشه من فلسفه فردایی است 

که در آن انسانها همگی انسانند

من از این شهر شکایت دارم

هیچکس انسان نیست

قلبها پیدا نیست

همه از حادثه خیس شدن میترسند

جای باران خالی....

که ببارد سر این خاک غریب

گونه ها خیس شود.

خنده ها خشکیده

بغضها پیچیده

جای پیچک خالی...

که بپیچد به تن فاصله ها

عشق تکثیر شود

دست زنجیر شود

پشت دیوار شبم فردایی است

دریا

هیچوقت حرفایی رو که مردم موقع عصبانیت بهت میزنن

فراموش نکن،چون حقیقته



زیر باران مهربانی تو ..

ارسال  شده توسط  غلامرضاآرامش در 92/3/25 10:59 عصر

آشنایم به مهربانی تو

با غزلهای آسمانی تو

می روم درپی دلم همه جا

تا مگربیابم نشانی ِ تو

دوست دارم بگذرد همه شب

لحظه هایم به میهمانی تو

باران

اشتیاق دلم جوانه زد

زیرباران مهربانی تو

آنقدرتازه ای وسبز،که من

پرم از عشق جاودانی تو

دشت بوی شقایق وتب عشق

باز هم خنده و جوانی تو

باز هم لحظه های خلوت من

باز هم خنده های بهاری تو

باران


گـریــه امــ بــی صــداستـــ ای بـارانــــ! ........

ارسال  شده توسط  غلامرضاآرامش در 92/3/15 3:5 عصر

عشــق رنگـِ خـداستــ ای بارانـــ !

عاشقــی کیمیـاستــــ ای بارانـــ !

مــن غـریبمــ، غـریبــه ای تنهـا،

درد مــن بــی دواستــ ای بارانــــ !

گــرچــه در خــود شکستــه امــ امــا

گـریــه امــ بــی صــداستـــ ای بـارانــــ!

یکـــ نفــر بـاز همــ ، صـدایمــ کــرد

ایــن صــدا آشنـاستــ ای بـارانـــ !

مــن و تـو رهسپــار دریــاییمــ

عـاشقــی سهمـِ مـاستـــ ای بارانــــ!

دل مــن بـاز همــ بهانـه گـرفتـــ
 
شـانـه هـایتــ کجاستــ؟ ای بــارانــــ!

nvdh

چه شبی است!

چه لحظه‌های سبک و مهربان و لطیفی،

گویی در زیر باران نرم فرشتگان نشسته‌ام.

می‌بارد و می‌بارد و هر لحظه بیش‌تر نیرو می‌گیرد.

هر قطره‌اش فرشته‌ای است که از آسمان بر سرم فرود می‌آید.

چه می‌دانم؟

خداست که دارد یک ریز، غزل می‌سراید؛

غزل‌های عاشقانه‌ی مهربان و پر از نوازش.

هر قطره‌ی این باران،

کلمه‌ای از آن سرودهاست.

دریا

بـــــارانکه مــی آیـد 

حضــور مبهــم یک هیــچ مرا فرا مـــی گیــرد
تپــش های قلبــم به شمــاره می افتــد
دم مــی رود و بازدم به سختـــی باز می گردد
دلــم سخــت مــی گیــرد
چشمم سختـــــ مـــی گـــریدبـارانکـه مــی آیــد
لحظــــه هـایـم ســالها زنـــده اند
پیچـــک یـاد از ســـاقه های دلتنگــــی بالا میرود
میــــرود تا اوج ،میـــرود تا خاطــــره هـای همیشـــهبـــارانکه مـی آیــد
من غـــرق ترانـــه ی سکـــــــــــوت مــی شــوم
حســـی تـازه در رگهـایــم مـــی جــوشد
و قطــره قطــره از چشمــانم نوای تنهــایی می باردبـارانکه مـــی آید 
دلـم سختــــــــــ مـی گیرد
چشمم سختـــــــ مــی گرید
و حضـــور مبهـــم یک هیــچ مرا فرا می گیرد ...
 

عکس های عاشقانه متحرک برای پس زمینه موبایل

وقتی باران میبارد باهمین قلب عاشق بدون هیچ چتر و سرپناهی در زیر آن قدم میزنم.....

وقتی باران میبارد یاد وخاطرات درکنارتو بودن دردلم زنده میشود....

باران رادوست دارم زیرا تورا درآن لحظه احساس میکنم.عاشق بارانم زیرا عاشق قلب

مهربانتو هستـــــــم.....

http://ahange-del.persianblog.ir/

دلم برای باران و صدای قطره هایش تنگ شده است

دلم تنگ است برای پرسه در زیر باران ، بارانی که به من آموخت رسم زندگی را....

دلم تنگ است برای صدای غرش آسمان ، ابرهای سیاه سرگردان ، برای

زمستان......

در آن روزها بارانی بود برای قدم زدن در زیر آن و خالی کردن دل های پر از غم!

مدتی است که دیگر نه بارانی است و نه ابری ، این روزها تنها یک قلب است که پر از

درد دل است!

نمی داند درد دلش را به چه کسی بگوید؟ پس ای باران ببار که درد دلم را به تو

بگویم....

دریا

بـاران ببــار... بگــذار اشکـــ هـایمــ غــریبـــ نبـاشنــــد...


دوست داشتن چقدر زیباست......

ارسال  شده توسط  غلامرضاآرامش در 92/3/14 11:13 عصر

دریا

 ساکت وساده وسبک بود.

قاصدکیداشت میرفت.

فرشته ای به او رسید

و چیزی گفت.

قاصدک بی تاب شد و هزار بار چرخید و چرخید و چرخید.

قاصدکرو به فرشته کرد و گفت:

اما شانه های من ظریف است زیر این

خبر میشکند من نازکتر از آنم که پیامی این چنین بزرگ را با خودم ببرم.

فرشته گفت:

درست است آنچه باید تو بر دوش بکشی غیر ممکن است

و سنگین اما تو میتوانی,

زیرا قرار است تو بیقرار باشی.

دریا

فراموش نکن نام تو قاصدک است

و هر قاصدکی یک پیام بر.

آن وقت فرشته خبر را به قاصدک داد و رفت

و قاصدک ماند و خبری دشوار...

حالا هزاران سال است

که قاصدک میرود و میچرخد,میرقصد و همه میدانند

که او با خود خبری دارد.

دیروز قاصدکی به حوالی پنجره ات آمده بود.

خبری آورده بود و تو یادت رفته بود

که هر قاصدک یک پیام بر است.

دریا

پنجره بسته بود تو نشنیدی و او ردشد.

اگر باز هم قاصدکی دیدی دیگر نگذار

که بی خبر بگذارد و برود از او بپرس

چه بود آن خبری که روزی فرشته ای به او گفت

و او این همه بیقرارشد

دریا

       













    

هزار قاصدک روانه ات کرد م

  باد امانت دار نبود

یا تو نیامدی؟؟؟

http://uploadax.com/images/56222310320028965935.gif

چیه ؟ چـــــرا دلت گرفته ؟ او هم آدم است . . .
اگر دوستـــــت دارم هایت رانشنیده گرفت . . .
غصه نخور . .
اگر رفت ، گریه نکن. . .
یک روز چشمای یک نفر عاشقش میکند . . .
یک روز معنی کم محلی را میفهمد . ..
یک روز شکستن را درک میکند . ..
آن روز میفهمد آه هایی که کشیدی از ته قلبت بوده . . .
میفهمد شکستن یک آدم تـــــاوان ســـــنگینی دارد . .

دریا

میگن گل نیلوفر ریشه نداره

گل توی مرداب که ارزش نداره

میگن مغروره خودخواهه

همون بهتر که تنها بمونه

اره گل مرداب فقط خدا رو داره

 

http://uploadax.com/images/67480869737197456721.gif

و آن زمان که "عاشق" می شوی
و می دانی که "عشقی" هست

و باور داری کسی که تو را "دوست" دارد 

و در آن شبهای سرد و یخبندان با "تو" می ماند

در آن لحظات است که می فهمی

 

"دوست داشتن چقدر زیباست"....

 


<      1   2   3   4      >